جدول جو
جدول جو

معنی سی ام - جستجوی لغت در جدول جو

سی ام
آنکه یا آنچه در مرتبۀ سی واقع شده، سی امین
تصویری از سی ام
تصویر سی ام
فرهنگ فارسی عمید
سی ام
(اُ)
در مرحلۀ سی. سی امین. (فرهنگ فارسی معین) : و چندان توقف نمود (عبداﷲ عامر) که جور را بستد در سال سی ام از هجرت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 116)
لغت نامه دهخدا
سی ام
در مرحله سی سی امین
تصویری از سی ام
تصویر سی ام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سی سام
تصویر سی سام
(دخترانه)
نام دختر مگابات
فرهنگ نامهای ایرانی
(سِ اُ)
سوم. سیم: جواب سه ام آن است که... (ابوالفتوح رازی). پس علی روز سه ام (بعد از ضربت عبدالرحمن ملجم) از جهان بیرون رفت. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا
کشوری در آسیای جنوبی در قسمت شبه جزیره هندوچین، از شمال و مشرق به لائوس و کامبوج محدود است و خود در شمال و مغرب بیرمانی قرار دارد و از جنوب به دریای چین جنوبی محدود میگردد، 514000 کیلومتر مربع مساحت و دارای 22811000 تن سکنه (سیامی و تائیلاندی) و پایتخت آن بانکوک است، این کشور تا سال 1939 میلادی بنام ’سیام’ نامیده میشد و از سال 1945 مجدد بنام قدیم خوانده شد، رشتۀ اصلی کوههای آن امتداد کوههای تبت و بوتان میباشد که جلگه های حاصلخیزی را در بردارد، این کشور بواسطۀ دو رود منام و مکنک مشروب میشود و محصول عمده آن برنج و پنبه و کائوچو میباشد، تربیت گاو و صدورچوب در این کشور اهمیت دارد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
در مرحلۀ سی ام. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ)
عبدالله بن عبدالرحمان بن معاویه بن هشام اموی. از امیران اندلس در قرن دوم هجری. رجوع به عبدالله (ابن عبدالرحمان...) در ردیف خود شود، تملق. (از یادداشت مرحوم دهخدا). بلی قربان. و رجوع به بلی قربان شود.
- بله قربان گفتن، تملق بیش از حد. گفته های شاهی یا امیری یا بزرگی را، از نیک و بد، با گفتن بله قربان تصدیق کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بلی قربان گفتن شود.
- بله قربان گو، متملق
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ اُ)
سی یک. یک حصه از سی حصه. یک جزء از سی جزء چیزی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سه ام
تصویر سه ام
در مرحله سه در مرتبه سه سیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سی امین
تصویر سی امین
در مرحله سی ام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک سی ام
تصویر یک سی ام
عددکسری سی یک
فرهنگ لغت هوشیار